به عنوان مثال معادن نفت و گاز به قدري داراي اهميت هستند كه خود را در بسياري فعاليتها از سایر شقوق بخش معدن جدا کردهاند. در كشورهايي مانند ايران، عربستان و... كه بزرگان نفت و گاز جهان هستند، مسووليت امور مربوط به نفت و گاز، به يك وزارتخانه مستقل از معدن واگذار شده است.
گروه ديگري از معادن نیز كه كمي متفاوتند، معادن پرتوزا است كه اكتشاف، استخراج، تكنولوژي واستانداردهاي محيط زيستي و ايمني خاص خود را دارند.
در كنار اين دستهبنديها ميتوان به عناصر نادر خاكي، فلزات كمياب و عناصر استراتژيك نيز اشاره داشت. بسياري از مردم و حتي برخي از تصميمگيران عناصر نادر و عناصر استراتژيك را در يك گروه قرار ميدهند و حتي براي آن يك نسخه واحد ميپيچند، در حالی که تعريف فلز كمياب با فلز استراتژيك متفاوت است.
سرمايهگذاري در عناصر استراتژيك بهويژه فلزات استراتژيك هنوز به ظرفيت خود نرسيده و جذب سرمايهگذار در اين مقوله از جذابيت بالايي برخوردار خواهد بود، زيرا فلزات استراتژيك در آينده نقش بسيار مهمي ايفا خواهند نمود.
عامل سياسياين عامل تاثير زيادي بر اقتصاد خواهد داشت و يكي از موارد مهم و مؤثر اين دسته بندي محسوب ميشود. براي مثال آنتيموان يك فلز استراتژيك است. آگاهان بازار آنتيموان ميدانند كه چگونه چين توانست با يك تصميم سياسي بازار غرب را طي تنها ۲ روز ملتهب و بحراني کند. حكومت چين تصميم گرفت تا صادرات آنتيموان را ممنوع اعلام كند و در اين ميان عدهاي كه به رانت اطلاعاتي دستيابي داشتند قبل از اعلام عمومي اقدام به ارسال چندين تن آنتيموان بوسيله قايقهاي تندرو به جزيره ماكا كردند که البته با عکسالعمل دولت و بروز بحران در بازار این محصول منجر شد. پس از اين حادثه، ساختار سياسي چين، آنتيموان را در فهرست فلزات استراتژيك قرار داده است.
وابستگی به ساير محصولات معدنيبراي مثال توليد برخي فلزات به واسطه توليد فلز ديگري امكان پذير يا اقتصادي است. از آن جمله ميتوان به اينديوم اشاره داشت. براي توليد این محصول باید فلز روي را توليد و در صورت وجود تكنولوژيهاي لازم ميتوان آن را بهعنوان يك محصول جانبي كارخانه توليد روي استفاده کرد. به این طريق عدم وجود تكنولوژي لازم در كشورهاي محدود دارنده روي يا تعطيلي كارخانجات توليد روي يا كاهش توليدات آن به دلايل تاثيرات بازار يا ساير شرايط پيشبيني نشده، بازار اين ماده را با تهديد جدي مواجه ميكند. يكي ديگر از عواملي كه ماده معدني را استراتژيك ميكند، ريسك انحصار در توليد است. براي مثال اكثر معادن نيوبيوم و تنتالوم در انحصار كشورهاي آفريقايي است. در واقع ۸۳ درصد كل اين محصولات در ۲ كشور رواندا و موزامبيك توليد و ما بقي در ۳ كشور بروندي، اتيوپي و سومالي بهدست ميآيد، لذا خود به خود بازار اين محصولات با ريسك همراه بوده و در رده عناصر استراتژيك قرار ميگيرند.
تقاضاي بالاي مصرف در كوتاه مدت اين درخواستها اصولا از تكنولوژيهاي جديد نشات میگیرد. براي مثال ظهور دستگاههاي الكترونيكي لمسي (TOUCH FINGER ) نياز بازار به فلزاتي از قبيل گالیوم را به شدت بالا برده است.
عدم استفاده از اين تكنولوژي موجب ورشكستگي شركتهاي بزرگ توليدكننده از قبيل سامسونگ، نوكيا، سوني و... خواهدشد، بنابراین بازار با تقاضاي بالا و ناگهاني روبهرو خواهد شد و اين فلزات را در رده فلزات استراتژيك قرار خواهد داد.
خطرات تامين مواد اوليه از منابع آسيبپذيرمواد اوليهاي را آسيبپذير مينامند كه اهميت زيادي براي اقتصاد بين المللي دارند، ولي در كشورهاي ناپايدار سياسي متمركزند. يك مثال ملموس براي اين گروه از مواد، فلزات نیوبیوم و تانتالوم است. كشورهاي توليدكننده اين ۲ فلز در نقاط تقريبا كم امنيت جهان واقع شدهاند كه هميشه خطرات سرقت، خرابكاري، گروگانگيري، جنگهاي قومي و قبيلهاي (مخصوصا در مناطقي كه معدن در آن واقع شده است) و اعتصابات گاه و بيگاه آنها را تهديد ميكند، بنابراین هر زمان ممكن است عرضه این محصولات با اخلال روبهرو شود.
در این میان برخي عوامل ديگر نيز در اين زمينه دخيل است كه نسبت به عوامل فوق از اهميت كمتري برخوردارند. در این میان اما دليل اصلي توسعه عناصر استراتژيك مخصوصا فلزات و توسعه فناوري در آينده است كه نياز بشر به اين مواد را روزبهروز افزايش ميدهد. براي مثال در صنايع زیر نیاز به این فلزات بالا است:
۱) صنايع خودروسازي و هوافضا (سوخت وسايل نقليه الكترونيكي، آلياژهاي بسيار سبك اسكانديم براي بدنه هواپيما و...)
۲) فناوري اطلاعات و ارتباطات، فناوريهاي نوين، ميكرو فناوريها (حسگرهاي مادون قرمز براي تجهيزات ديد در شب، كابل نوري، ميكرو چيتهاي پيشرفته و... )
۳) انرژي برق و انتقال نيرو (كابل فيبر نوري، ليتيوم – يون ذخيره ساز برق با توان بالا، عايق خلا، ترموژنراتورها و...)
با توجه به موارد فوق مشخص است كه سرمايهگذاري در توليد و توسعه عناصر استراتژيك و مخصوصا فلزات استراتژيك ظرفيت بالايي دارد و سرمايهگذاران آينده نگر به جذابيت اين سرمايهگذاري واقفند.
در نتيجه يكي از سمت و سوهاي سرمايهگذاري كشورهاي توسعه يافته، همين مواد خواهد بود و این کشورها توسعه ساير موارد از قبيل توليد فولاد خام، شمش آلومينيوم و ساير محصولاتي كه براي توليد آنها علاوه بر هزينه، منابع طبيعي با آلودگيهاي احتمالي محيط زيستي و ايمني و مهم تر از همه سود آوري پايين اقتصادي نسبت به سرمايهگذاري اوليه همراه خواهد بود را به كشورهاي در حال توسعه و كمتر توسعه يافته خواهند سپرد.
علي بختياري قلعه